آنچه در ادامه خواهید خواند ، مقاله Thessaly La Force است که در وبسایت New Yorker با عنوان
The European Obsession with Porcelain منتشر شده است. ترجمه اختصاصی این مقاله توسط وبسایت شرکت صنایع چینی تقدیس به محضر شما عزیزان تقدیم می گردد.
مردی که به عنوان سازنده اصلی چینی اروپایی شناخته می شود یوهان فریدریش آلمانی بود. او کیمیاگر بود و ادعا می کرد می تواند سرب را به طلا تبدیل کند. چینی طلای سفیدی بود که برای دوام، ظرافت و ریشه های بومی آن ارزش قائل بودند. مارکوپولو برای اولین بار در قرن چهاردهم آن را از چین به اروپا آورد: یک شیشه سبز رنگ کوچک در میان پارچه های ابریشم، ادویه ها و شیشه هایی از عطر های خوشبو. پولو آن را پورسلونا نامید. این یک نام مستعار ایتالیایی برای پوسته صدف است که ظریف و شکننده می باشد. شکل آن ها شبیه شکم های پورسلینی یا خوک های کوچک است. هر دو کلمه هم خانواده پورسلینا هستند کمی متفاوت تر و کمی کثیف تر! مثل مردی که در خیابان هنگام راه رفتن زنی به او حرف های خاصی بزند. اما پس از تمام این ها چینی بخشی از تجارتی کثیف برای دزدهای دریایی و خرابکار ها شد. مدتی پس از قرن شانزدهم زمانی که پرتغالیها و هلندیها مسیرهای تجاری خود را به خاور دور تاسیس کردند، بازار قوی از محصولات صادراتی به وجود آمد: چینی منحصرا برای اروپا ساخته شده بود. امروزه هم می توانید این بازی عجیب و غریب و توسعه را به راحتی ببینید.
تولید داخلی ارزان تر و آسان تر بوده و خرابی ها و ضایعات کمتری دارد اما اروپایی ها نمی دانستن چگونه می توان چینی را در داخل کشور تولید کرد. مارکو پولو در این باره حدس هایی زده بود اما تقریبا تا پانصد سال بعد هیچ کس ایده بهتری برای تولید نداشت. پولو در این باره نوشته است: این ظروف از خاک یا خاک رس ساخته شدهاند که از یک معدن استخراج شدهاند و در تپههای بزرگ پوشیده شدهاند و سی یا چهل سال در معرض باد، باران و خورشید قرار دارند. " تا این زمان زمین آنقدر پاکیزه بود که غذاهایی که درست می شدند، از رنگهای لاجوردی با درخشش بسیار درخشانی برخوردار بودند." شرحی که از سال ۱۵۵۰ دریافت می شود این است که چینی نیز از یک عصاره معین ساخته شدهاست که زیرزمینی است و از شرق آورده شدهاست. در سال ۱۵۵۷ شخصی این فرضیه را ارائه کرد که پوسته تخم مرغ و صدف ها به گرد و غبار تبدیل می شوند سپس با آب مخلوط می شوند و یک گلدان شکل می گیرد. سپس آنها در زیر زمین پنهان میشوند. صد سال بعد، آنها حفاری میشوند، درست شده اند و برای فروش گذاشته میشوند." هیچ کدام از این ها کاملا دقیق نیستند. پوسته های تخم مرغ و صده به خاکستر تبدیل می شوند. "چینی" به طور سنتی از دو جز اصلی ساخته شدهاست: کائولین که نوعی خاک چینی است که یک ماده سیلیکاتی برای ساختار دادن به ظروف است و پتانوس یا سنگ سفالگری که به سرامیک شفافیت و سختی می دهد. کائولین جز ضروری تر و مهم تری است. چند هزار سال پیش گل کوزه گری گلزز به معنای صخره بلند نامیده می شد که البته نام خود را از یک کوه در جینگژدان چین که چینی برای اولین بار در آنجا ایجاد می شد و هزار سال پیش جایولینگ به معنی نوک بالا نامیده می شد گرفته شده است. این نام توسط یک کشیش به نام پرته انتروکالاس در اوایل قرن هجدهم و در نگراش هایی که درباره چینی داشت ثبت شده است. در اروپا قرن ها پیش از انتروکالاس ساخت چینی غیر ممکن تلقی می شد. داستان واقعی چگونگی اختراع چینی و اختراع دوباره آن در کتاب جدید ادموند ویل به نام جاده سفید می توانید ببینید: سفر به یک تفکر. یک سفر نفس گیر و تاریخچه سه تپه سفید بسیار معروف. اولی در جینگزدان است که هنوز پایتخت چینی جهان است. جایی که در آن گلدانهای سفید بر روی تخته چوب بدون رنگ زدن قرار می گیرند، راهی که مدتها پیش باید برای امپراتور انجام شود. دومین مورد در ماینسن آلمان است که بوثگر ادعا می کند موفقیتش و اولین کارخانه چینی در اروپا تاسیس شده است. (ملکه الیزابت دوم به عنوان هدیه عروسی یک سرویس چینی میسین دریافت کرد) و سوم در پلیموت، انگلستان، جایی که یک کوئیکر متفکر به نام ویلیام کوکورثی، نسبت تولید را از بین برد، و شرکت وجود چینی، تاسیس شد. مادربزرگ شما ممکن است بشقاب های وج وود را داشته باشند. احتمالا در اتاق ناهارخوری نشسته اند، روبهروی میزی که آن را با امضای آن آبی ملایم و آبی روشن کرده بودند.. اونا یه کم شبیه کلوچه شکری هستن!
دی وال یک سفالگر، نویسنده و هنرمند بریتانیایی است. او در آخرین و پر فروش ترین کتاب خود یعنی خرگوشی با چشم های کهربایی به تاریخچه پنج نسل از اعضای خانواده اش و مجموعه ای بی نظیر از اشیا نسوز و ژاپنی که از عمه خود به ارث برده بود صحبت کرد. دی ویل استاد تعریف کردن داستان از اشیا مادی است. او میتواند یک گلدان را ببیند و نه تنها نوع اتاقی را تصور کند که در آن قرار گرفته بود ، بلکه حتی زنی اکه ممکن است انگشتان خود را از روی لبه آن گذرانده است هم تصور کند. هنگامی که او در مورد ظروف چینی مینویسد، فورا متوجه میشوید که این مطالب برای یک فرد کمال گرا است: یه تکه کوچولو به اندازه گردو بین انگشت شصت و انگشت اشاره بگیرید و فشار بدهید تا اینکه به اندازه نازکی یه تکه کاغذ بشه و خطهای رو انگشتاتون پدیدار بشه. منو نیشگون بگیر! این احساسی بی حد و اندازه است. شما احساس می کنید نازک و نازک تر خواهد شد درست مثل یک ورق طلا. بعد از این که از آن استفاده کردید، دستان شما تمیز و سفید به نظر میرسد.
کار کردن روی پرسلن ها صبر و مهارت می خواهد. کمترین مقدار آب میتواند بافت را تغییر دهد. اگر دیوارهای یک کاسه نامرتب باشند، کاسه میتواند همانطور که خنک میشود ترک بردارد چون سرامیک را باید در دماهای بسیار بالا تغییر داد.(جایی بین بیست و دو و بیست و شش درجه فارنهایت.دیگر گل ها چند درجه سانتیگراد کمتر است.) با انواع دیگر گل رس هم این چینی را می توان ساخت. دی وال می نویسد اشتباهات شما به عنوان تصمیمات نادرست شناخته می شود. اما این خطر شکست ارزش موفقیت را دارد: اگر درست ساخته شود هیچ چیزی نازک تر از آن نیست و هیچ خاک دیگری درخشندگی این را ندارد. یک کاسه کامل را با قاشق خود بزنید و آن را مثل یک فنجان فلزی سوراخ کنید. شیشه خرد میشود، سفال ترک بر می دارد. چینی در زیبایی و قدرت آن متعلق به دنیای دیگری است.تانگ در شعری برای سرویس چایی امپراطور می گوید: " ماههای روشن استادانه حکاکی شده و با آب بهاری نقاشی شدهاند."
این دغدغه خود دی وال است—وقتی مرد نمی تواند بخوابد گلدان ها را می شمارد. که روایت خود را با حس واقعی شکار مقایسه میکند و مینویسد:من شعر هایی می خواهم که چینی سفید را با دود از دودکش جمع می کنند یا بوی خوش یک دوست یا دره ای در مه رفته یا مرغ ماهی خوار در مزرعه شالیکاری!
چینی از طریق تاریخ می آید و غذاهای مختلفی را که در حال حاضر در موزه ها، کلیساها و گوشه های آرام کاخ های خالی قرار دارد، زنده می کند. دی وال متوجه می شود چه کسی یک شخص را به تلاش برای ساختن چینی برای نیمی از زندگی اش وا می دارد، چرا امپراتوران آن را تمسخر می کردند و چرا پادشاهان آن را خواستند. او می گوید این سطح از مادی گرایی اصلا رضایت بخش نیست. او می نویسد لذت بردن و نگاه کردن به دریایی از دارایی های عظیم تنها راه کار نهایی است.
Bottger یک حیله گر بود. زندگینامه نویس او همچنین اشاره کرده است که او علاوه بر دیگر ویژگی هایش، سهل انگار، فراموش کار و ولخرج بوده و از سلامتی کمی برخوردار بود که نوعی رفتار کودکانه نیز داشت. کسی که، به احتمال زیاد، راز ظروف چینی را برای آلمان ها کدگشایی کرد (شواهد کمی وجود دارد که میگوید اول انگلیسی ها این کار را انجام دادند)، Ehrenfried والتر فون Tschirnhaus، ریاضیدان، فیزیکدان، پزشک، و فیلسوف بود. او که مسئول نظارت بر Bottger بود در اسارت پادشاه آوگوستوس نیرومند بود. (آوگوستوس این موضوع را عاقلانه میدانست که یک کیمیاگر را نزد خود نگه دارد، و بهترین راه برای انجام این کار زندانی کردن آن فرد بود)Bottger ابتدا در برابر پروژه ظروف چینی مقاومت کرده بود، اما نظرش برگشت. این دو برای مدت ۵ سال با یکدیگر همکاری کردند و دو دهه از تحقیقات tschirnhaus را مورد استفاده قرار دادند. شبهه ای از کشف در نوشته های Bottger که اکنون موجود است، وجود دارد که در آن نسبتهای خاک رس سفید و مرمر را ثبت میکند. اما درست زمانی که این دو اولین چینی جامد خود را تولید کردند ( یعنی شیشه ای که به صورت "نیمه شفاف و یا شیری مثل narcissus توصیف میشود) tschirnhausمرد. در این میان یک سرقت اتفاق افتاد و مقالات گم شدند، اما Bottger عملیات را ادامه داد، و در نهایت فرمول را به اندازه ای تصحیح کرد که بتوان از آن دوباره استفاده کرد و چینی تولید کرد. آوگوستوس فردی خودآگاه و معتاد به خرید بود که او را Porzellankrankheit یا دیوانه ی پروسلین (ظروف چینی) مینامیدند. آوگوستوس در نامهای نوشت: " اگر کسی دیوانه ی یکی از این ظروف باشد باید به او بگویم که یکی برای او کافی نیست و آرزوهایش را باید بزرگ و بزرگتر کند) در سال ۱۷۳۳، آگوستوس در سن 63 سالگی درگذشت. او استاد نابود کردن پول بود و دارای نه فرزند از شش زن مختلف، و مجموعهای از سی و پنج هزار و هفتصد و نود و هشت قطعه چینی نیز بود.
تا آن زمان، کارخانه چینی مایسن برای مدت بیست و سه سال باز بود (Bottger در سال ۱۷۱۹ درگذشت). وین بیش از یک دهه چینی تولید کرده بود. در اواسط قرن هجدهم انگلستان نیز در این کار شرکت داشت. در این میان یک صنعت به وجود آمد، و ظروف چینی به عنوان یک نماد برای بیش تر اشرافی ها به شمار آمد. در اسناد دی وال همه اینها از جمله تاریخ تبرید یک کارخانه چینی به نام Allach، که نازیها در Dachau برای ساختن مجسمههای کوچک و دیگر آثار هنری برای لذت بردن خودشان و دادن هدیه به دیگران برپا کردند، وجود دارد. " پورسلین یا ظروف چینی" چیزی که کمتر کسی آن را درک میکند، در همه جا هست. در کتاب "هنر تزیینی امروز" Le Corbusier " لنین را در حالی که در ظرف چینی سفید اسپرسو میخورد و یک کلاه لبهدار و یخه ی سفید و نرم به تن دارد را به تصویر میکشد. یک مجسمه چینی از دو قو وجود دارد که در Trenton، نیوجرسی درست شدهاست که پرزیدنت نیکسون در سال ۱۹۷۲ آن را به رئیس مائو تسه تونگ داد. از نظر دی وال، چینی شامل همه چیز میشود: قدرت، زیبایی، طمع، تقدیر. همچنین اینکه عشق، شور و اشتیاق را در بر میگیرد. لویی چهاردهم یک pavillion ( نوعی ساختمان) چینی برای معشوقه ی خود ساخت و آنها عشق را در یک تخت چینی زیر سقف نقاشی شده با پرندگان چینی بازی کردند. چینی در واقع فرار از واقعیت است.
اما مهمترین نماد چینی، سفیدی آن است. در بسیاری از اشیا طبیعی، سفیدی خالص زیبایی را افزایش میدهد، همان طور که هرمان ملویل در فصل چهل و دو "موبی دیک" نوشت: "به طوری که برخی از ویژگی های چینی، مانند سنگ مرمر، جاپونیکا و مروارید است. دیوال" به نقل از "آئورود پاییز" توسط والاس استیونس نوشته:
قابلرویت بودن، با سفید و روشن بودن همراه است که آن نیز دستاورد تمرین های بسیار میباشد.
آنها ممکن است از یک ارزش هنری سخن بگویند، اما تا چه حد فتیش داشتن بر یک شی و خلوص آن، ایده ی این افراد نسبت خودشان را نشان میدهد؟ " چینی " ، با تمام قدرت و امتیاز آن، برای طبقه حاکم است. این حوزهای است که تا حد زیادی توسط دی وال کشف نشده است. او دیوانهوار عاشق تحقیقات خود است؛ با پایان کتابش، او از سه تپه سفید و دیدنی های اطرافش بازدید کرده. در "جاده سفید"، او به خود اجازه میدهد که تا هفتهها پیدایش نشود، تا به جایی سفر کند که با دست خالی برگردد زیرا این کار باعث یک ماجراجویی واقعی و لذت بردن از خواندن میشود. دی وال یک نویسنده انعطاف پذیر است زیرا تمایلی به ایجاد بحث های بزرگتر ندارد. مثلا اینکه او ترجیح میدهد شعر را از کلمات خود دور کند و صحنه های خود را یکی بعد از دیگری عرضه کند.
در چین، سفیدی نمایانگر مرگ و گذر عمر است. در یک روز گرم و مرطوب در Jingdezhen، در موسسه سرامیک، دی وال سکندری خوران از کنار آرشیو سفارشات چینی آخرین امپراتور چین، پو یی عبور میکند. اسناد و مدارک اکثرا غلط هستند، که بیشترشان هم شامل گزارش سرقت و نام دزدان است. در سال ۱۹۰۹ یک نفر به نمایندگی از طرف پسر امپراتور، یک گلدان چینی سفید، چهار ظرف سفالی چینی سفید، یک کاسه چینی سفید و دوازده ظروف سفالینه سفید سفارش داد. این بشقاب ها در جلوی پرتره امیلی شیائو چین شیان برای اهداف آئینی قرار می گیرند. پاسخ به درخواست دیگری دو سال بعد میرسد و آخرین مکاتبات امپریالیستی مربوط به چینی میباشد و زمانی که متوجه می شوند که چنین نامه هایی برای بیش از یک هزاره مبادله شده اند، جزئیات جالبی به دست می آید. در اینجا دی وال میگوید: " این نوشته میگوید که ما نامه شما را دریافت کردیم، اما ما نمیتوانیم درخواست یک صد ظرف هفت اینچی را که در پوست روباه قرمز شده قرار دارد، برآورده کنیم. ما دیگر این مهارتها را نداریم. ما در حال فرستادن صدها بشقاب سفید با نقش اژدهاهای قرمز بر روی آنها هستیم و سکوت میکند. او این کتاب را در طبقه بالا موسسه سرامیک میخواند که فاقد تهویه مطبوع است و پنجرهها رو به هوای گرم و مرطوب باز هستند. کتابداران در صورتی بخواهند پا به پای او بخوانند در نهایت به دود احتیاج دارند. هزاران سال امپراتوی ظروف چینی به این رسیده اند که دی وال مینویسد: " برای نخستین بار در چند دهه اخیر، من حس سیگار را درک میکنم."